شهر زیتونی



 

خب حداقل از این بابت که نیازی به تغییر اسم خیابون نیست و یه جا کنار شهید حاج #قاسم_سلیمانی رزو دارم، خیالم راحته

"از آخر مجلس شهدا را چیدند."

(آدرس وبلاگ من یه تغییرات کوچولو داشته که اگه احیانا RSS یا لینکی از من فعال کردید، اونو تغییر بدید، باتشکر)

پ.ن:

غیرت مشخص میکنه فرق

بچه مسلمون با یه بی دینو

ما شیعه ها از پا نمیوفتیم

تاریخ ثابت میکنه اینو

 

تو راه سربازی تو

یک عمر خواب و خوراکو هم فدا کردیم

چشم از ضریحت بر نمیداشتیم

از این حرم با جون دفاع کردیم

 

ما بچه های اون پدر هاییم

که درک کردن باکری ها رو

تقدیم راه عشق تو کردیم

حالا مهندس شاطری ها رو

 

اونها که واسه حفظ این گنبد

هم خون دل خوردن و خون دادن

نام آورای عشق تو بودن

تو غربت و گمنامی جون دادن

 

 بارون رحمت میشه این خونها

مارو مشمول حضورش کن

ناچیز بوده این بضاعت ها

یا زینب این کم رو قبولش کن

 

قلب کبوتر های این گنبد

دلداه ی حال غریبش شد

اون که جوونیش انقلابی

آخر شهادت هم نصیبش شد

 

اونی که با ما داره میجنگه

حتی خودش میدونه بازندس

ما زینبی هستیم و این یعنی

شمشیر ما همیشه برندس

 

شمشیر های شیعه ها امروز

باید نصیب خون مرتد شن

میخان که پاشون وا شه به این صحن

مگر که از رو نعشمون رد شن

 

این راه راه سرخ عاشوراس

این ادعا رو میکنیم اثبات

سر هاشونو تو راه حق میدن

سرباز های عمه ی سادات

 

 

 

 

 

 

 



"به گزارش مرکز خبر مسجد مقدس جمکران،هم‌زمان با غروب جمعه و دعای منتظران برای تعجیل فرج صاحب‌امان ارواحنا فداه در مسجد مقدس جمکران و به مناسبت شهادت دو مهدی یاور نمونه دوران، پرچم سرخ یالثارات الحسین(علیه السلام) بر فراز گنبد فیروزه ای این مکان مقدس به اهتزاز درآمد."

در فرهنگها و ملل مختلف پرچم برای بیان احساسات ، اعتقادات و. بکار میره. در میان اعراب رسم بر این بود که کسی خونش به ناحق و مظلومانه ریخته بشه و انتقام اون به نحو شایسته‌ای هنوز گرفته نشده، پرچم سرخی رو روی مزار اون مشذاشتند. پرچم سرخ گنبد امام حسین(ع) هم واسه همین موضوع هست تا نشون بده که منتقم خون امام حسین ع خود خدا هست و تا ظهور امام زمان(عج) که منتقم اصلی هستند، رنگ این پرچم تغییر نمیکنه.

حالا مسئولین مسجد جمکران یه حرکت خوبی انجام دادند و تو غروب جمعه رنگ این پرچم مسجد رو به یالثارات الحسین(ع) و به رنگ قرمز به خاطر شهادت سردار سلیمانی و ابومهدی المهندس تغییر دادند.


پ.ن:

قصه‌های خاورمیانه برای نخوابیدن است، عزیز من!

در این منطقه هیچ وقت احساس غریبی نمیکنی، هر جای این خاک را کنار بزنی، دوستی رفیقی برادری، دفن شده


داشتم به گزینه‌ای که دو سال پیش با یه سری از رفقا برای گزینه‌های روی میز ایران برای اقدام متقابل در خصوص غلط های آمریکا، کار میکردیم و مسئولیت جمع شدن پروژه با من، فکر میکردم

انتقام و پاسخی بود که حقیقتا درخور عظمت سردار سلیمانی بود ولی صد حیف چون بعید میدونم این کارت رو واسه خون سردار سلیمانی استفاده کنند و نگه داشتند واسه بعدا

اگه استفاده کنند، من به شخصه یکی از خوشحال ترین آدم های ایران خواهم بود که تونستم تو قضیه ی خونخواهی از این جنایت بزرگ آمریکا، سرم جلوی شهید سردار حاج قاسم سلیمانی و خونواده شون و رهبری و ملت ایران بلند باشه، و جواب همه ی بی خوابی کشیدن ها و خستگی های اون پروژه رو خواهم گرفت هر چند که هیچ وقت اسمی از اقداماتی که واسه اون پروژه انجام دادم، نخواهم برد و نخواهند برد

یادمه یه سری سر این پروژه اعصابم خرد بود و وقتی داشتم یه سری گزارش ها رو به یه بنده خدایی میدادم گفتم بسه دیگه ما چرا باید *************** که اون بنده خدا خیلی آروم گفت، میدونم مدیریت درست و ساختن ایران واسه تو خیلی بهتره ولی بدون تحلیل هایی تو، ممکنه این مسائل جمع نشه

کی قراره از برگ برنده ی مون استفاده کنند، خدا میدونه

و مقدر است که کماکان دچار بنشیند


خط خون نقطه پایان سلیمانی نیست

بهراسید که این اول بسم الله است

 

بعد از ترور سردار سلیمانی، ترامپ پرچم آمریکا رو توئیت کرد، اکانت توئیتر رهبری هم عبارت "بسم الله الرحمن الرحیم" رو به زبان انگلیسی توئیت کرد

از احکام دین ماست که قبل از ذبح، بسم‌الله بگوییم!

 

(شکر خدا انگشترت مونده توی دستت.)

پ.ن:(جامع ترین توضیحی که در مورد متن نامه‌ای که چنتا پست قبل تر ازش حرف زدم، میتونم بدم تو این آهنگ ضمنی گفته شده)

 

سراپا اگر زرد و پژمرده ایم ولی دل به پاییز نسپرده ایم

چو گلدان خالی لب پنجره پر از خاطرات ترک خورده ایم

 

اگر داغ دل بود ما دیده ایم اگر خون دل بود ما خورده ایم

اگر دل دلیل است آورده ایم اگر داغ شرط است ما برده ایم

 

یه باری از امروز رو دوشته که واسش یه عمره زمین میخوری

همه منتظر تا ببینن کجا تو از جاده ی عشق دل میبری

 

ولی ایستادن فقط کار ماست ما که قصمون قصه ی خواب نیست

بیا دل به دریا بزن شک نکن سرانجام این رود مرداب نیست

 

 

 

 


دستشان باز شد آلوده به خون، جانی‌ها

 بی‌دوام است ولی خنده شیطانی‌ها


 کم علمدار ندادیم در این کرب و بلا

 کم نبودند در این خاک سلیمانی‌ها


 جای هر قطره خون، صد گل از این باغ شکفت

 کی جهان دیده از این گونه فراوانی‌ها؟


 آرزو داشت به یاران شهیدش برسد

 رفت پیوست به حاج احمد و طهرانی‌ها 


شعله شد خشم فروخورده ما از این داغ

 کم مباد از سرشان سایه نادانی‌ها


 برسانید به آنها که پشیمان نشوند

 ثمری نیست در این دست پشیمانی‌ها


 غیرت است این که همه پیر و جوان می‌بندند

 گره بر چکمه و سربند به پیشانی‌ها


 انتقامش به خدا از حججی سخت‌تر است 

وای از مشت گره‌کرده ایرانی‌ها


 راهی قدس شده لشکر آزادی قدس

 این خبر را برسانید به سفیانی‌ها


#نفیسه_سادات_ 

پ.ن:

یکی می‌افته، صدتا مرد

برمی‌خیزن از خونش.

یکی میره، هم قطاراش

میمونن پای پیمونش.

"جهاد" ما ادامه داره تا ظلم و تباهی هست.

همیشه کاخ سرخی هست

تا کاخ سیاهی هست


دقت کردید هر وقت کار انقلاب گره میخوره و مردم سست میشن و ارزشها کم رنگ.

شهدا به دادمون میرسن.

شهدای غواص

شهید حججی

و حالا

معلومه خیلی وضع خراب بوده که باید حاج #قاسم_سلیمانی وارد میدان میشده.

الان میفهمم چرا ترم5کارشناسی بهم پیشنهاد اپلای داده بودند، دلم نبود و نرفتم

الان میفهمم چرا چند ماه پیش با اون همه بلایی که سرم اومد، بازم ته دلم راضی نبودم برم

و الان میفهمم متن اون نامه ی دو هفته پیش چجوری تو کاغذ جا شد.

این مسیری که انتخاب کردم، طی کردنش بدون سردار سخته ولی مطمئنم خودش و همه ی کسانی که به نوعی میتونستند نقشی داشته باشند، کمکم میکنند

مگه نه اینکه دنیا زندان مومن هست،  ان شاءالله حالا که دستشون بیشتر باز هست خودش و بقیه ی شهدا کمک کنند بتونم/بتونیم این مسیر رو با سرعت و موفقیت طی کنم/کنیم

#خبری_در_راه_است.

شهادتت مبارک سردار دلها حاج  قاسم سلیمانی

قسم بر پیکر پاک شهیدان

پس از مالک

علی تنها نخواهد ماند دیگر.


من هنوز با شهادت حاج عماد مغنیه، نتونستم کنار بیام و حس میکنم یه جا از این زمین خاکی هنوز داره کارها رو پیش میبره، شهادت مالک زمانه، سردار حاج قاسم سلیمانی به کنار

پ.ن:

+روزت خود را چگونه آغاز کردی؟

- با پیامک ساعت هفت و پنجاه دقیقه ی یکی از دوستام که شهادت سردار رو تسلیت گفت :/


همش دوست داشتم چارتا فحش واسش بفرستم که مثلا خیر سرت تو یکی از *******های این مملکت هستی، تو چرا گیر شانتاژ رسانه ای افتادی؟، ولی خب از اونجا که بهش اطمینان داشتم صبر کردم و چیزی نفرستادم که دیدم چند وقت بعد، متن پیام تسلیت رهبری هم اومد


بی تو سخت میشود برای علی.



هر موقع یکی از بچه های کلاس، بابت پشتیبانی یا کمک علمی ازم تشکر میکنه، من یاد اون دفعه ای که به #اوشون یه مطلب درسی فرستادم، و در جواب خیلی ساده و رسمی با لحن خاصش مثلا ممنون گفته بود، می افتم

ﻣﺜﻻً ﻏﻢ ﻧﺸﺪﻩ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﻫﺎﺖ،(ﺍﻟ) .

درستش این بود در جواب این پیام ساده ی یکی از دخترهای کلاس بابت فرستادن یه سری مطلب در مورد بلاکچین در خصوص ارائه ی امروز صبحش، #اوشون ID این دختره رومیگرفت و چارتا لیچار بارش میکرد که با رضای من چیکار داری و تهدید کنه که میام چشمات رو در میارم

من یکی رو در این حد تهاجمی و تمامیت خواه واسه زندگی م میخوام، اتفاقی که یه سری از طرف #اوشون تو سایت دانشکده افتاد:/ 

البته نه فعلاها باشه واسه وقتش

[مدفن ِ شوق‌های مُرده]


ساعت یک و نیم امتحانی دادم که یه بخشی از مباحث درس رو حدود یه سال پیش خودم  تدریس می‌کردم و الان تو دوران دانشجویی‌م سر کلاس, هم این استاد و هم یکی از استادهای دیگه بهم می گفت مباحث این بخش‌ها رو تو توضیح بیشتر بده
و جالب ترین نکته‌ش اینه که در حد کفایت پاس شدن و یه خورده بیشتر جهت اطمینان به پاس شدن, جواب‌ها رو نوشتم و جوری نوشتم که استاد می‌فهمه که بلدم ولی حال کامل نوشتن رو ندارم!
بله دوستان شما پست دانشجوی کارشناسی ارشد جز ۱۵نفر اول المپیاد دانشجویی با دو سال سابقه‌ی تدریس تو دانشگاه صنعتی امیرکبیر و رو می‌خونید!!!
پ.ن:
مصاحبه‌ی سردار حاجی‌زاده حس میکتم ارزشش از همه‌‌ی عبادت‌های من بیشتره
هر چی در موردش بگم کم گفتم
همه‌ش اخلاص
همه‌ش تواضع
همه‌ش به گردن گرفتن مسئولیت برای طهارت ارکان نظام و برگردوندن اعتماد از دست رفته‌ی مردم به دستگاه‌ها.
شما آبروتون رو پای نظام و رهبری معامله کردید، قبول باشه حاجی
پ.ن۲:
من که هیچ تخصصی ندارم تو این زمینه‌ها ولی امیدوارم تهش به این ختم نشه که ما باید سامانه‌های پدافندی و موشکی‌مون رو به خاطر احتمال بروز خطا, تحویل بدیم
یا مثلا برای درست شدن یا کم شدن این خطاها بریم به یه کشور دیگه درخواست بدیم بیاد این سامانه‌هامون رو چک کنه یا حتی مجبورمون کنند که این بازرسی‌ها رو قبول کنیم
ولی اگه من باشم به اینی که این کار رو انجام داد, جایزه میدم
اگر جایزه ندی می‌دونی چی میشه؟ دفعه بعدی که واقعا یکی خواست انتحاری بزنه یا قصد خرابکاری تو سیستم رو داشته باشه,  ماموره از ترس اینکه آویزونش نکنند، نمی‌زنه و یه فاجعه‌ای مثل ۱۱سپتامبر تو ایران اتفاق میافته
ولی به هر حال من به خونواده‌ی بازمانده‌ها از طرف خودم تسلیت می‌گم
فارغ از اینکه هر کی که تو این هواپیما با هر ملیتی که بوده 
پ.ن۳:
یه نکته‌ای که پرسیدم از یکی از دوستام این بود که شرکت سازنده‌ی هواپیما  بوئینگ می‌تونه خودش تو سامانه‌ی ناوبری هواپیما تغییر یا اختلال ایجاد کنه!
مثل اتفاقی که واسه خودروهای مزدا۳ سال ۲۰۱۹ و ۲۰۲۰ اتفاق افتاد که یهو سیستم ترمزشون فعال میشه و ماشین ایست میکنه البته گفتند که مشکل نرم‌افزاری هست و عمدی تو کار نبوده
میگم شاید یه همچین اتفاق‌هایی هم صورت گرفته باشه
یا مثلا اختلال راداری و رادیویی یا هک کردن سیستم یا .

از اونجا که من هنوز شروع به خوندن امتحان روز شنبه و دوشنبه م نکردم و گیر یه مشت استاد ****** افتادم که هیچ راه منطقی واسه توضیح دادن اتفاقات این هفته واسشون وجود نداره و بدتر از اون بچه های کلاس و

ای مرکز المپیاد سازمان سنجش و مرکز استعداد درخشان امیرکبیر خدا لعنتتون کنه،

بخش هایی از صحبت های رهبری رو این زیر که همراه با پخش زنده نوشتم، این زیر منتشر میکنم و برم بعدش درس بخونم، شما هم انصافا برید کاملش رو ببینید، همونطوری که پست قبل گفتم، صحبت های مهمی رو اشاره کردند.

رهبری:

+

با استناد به آیه های قرآن گفتند.تا همین دیروز درگیری فرعون بودید الان (یه جورایی ترجمه ی دینی سندروم استکهلم!)

+

شهید سلیمانی هم شجاع بود هم با تدبیر بود

+

بعضی ها شجاع هستند و تدبیر ندارند

بعضی ها تدبیر دارند ولی جرات و شجاعت اقدام ندارند.

+

امروز هم دست لبنان و هم چشم لبنان، #حزب_الله است

+

شهید ابومهدی رضوان الله تعالی علیه.

+

از روح مطهر او(حاج قاسم رو میگند) از اعماق دل تشکر میکنیم.

شهادت او زنده بودن انقلاب در کشور ما را به رخ همه ی دنیا کشید

+

چشم های غبار گرفته را باز کرد با این شهادت.

+

حالا یک سیلی دیشب به اینها زده شد ولی انتقام اصلی اخراج نیروهای آمریکا از منطقه است

+

ملت ایران در دهان آمریکایی های بی انصاف، آمریکایی های دروغگو زد

+

آنچه که وظیفه ی ما مردم است، دشمن شناسی است

+

ما امروز در کشور مردان شجاع و باتدبیر کم نداریم

+

مادامی که خدمتی از طرف آنها(کشورهای دیگر) در خدمت استکبار انجام نشود، ما آن را دشمن به حساب نمی آوریم

+

دشمن عبارت است ازآمریکا، رژِیم صهیونیستی و دستگاه استکبار. دستگاه استکبار فقط آمریکا نیست. مجموعه ای از غارتگران و ستمکاران دنیا و کمپانی ها هستند.

+

این وحدتی که زیر تابوت پیکر شهید سلیمانی ایجاد شد، باید محفوظ بماند.

(خودمونی ش میشه: کاش این حال مملکت رو تافت بزنیم همینجوری بمونه)

+

رهبری:

رشد عناصر مومن برای این است که دشمن عصبانی بشود.

از جوان های عرصه ی علم

از جوان های عرصه ی خدمت

از جوان های عرصه ی جهاد

از جوان های عرصه ی نظامی

(اشاره‌ی ریز رهبری به اون نامه‌ی من هم در این بخش های صحبت ایشون مشهود هست!)



و این اول بسم الله است

پ.ن:

سخنرانی امروز رهبری رو اگه میتونید گوش کنید، نکات جالب و جدیدی برامون خواهد داشت

پ.ن1:

به نظرم این اتفاقی که افتاد رو به پای #انتقامی_سخت ننویسیم

بهتره بگیم ادای احترام یک فرمانده (#طهرانی_مقدم) به یک دوست (#قاسم_سلیمانی)

پ.ن2:

سخنرانی رهبری رو قراره زنده پخش کنند

خون سردار چه ها کرد!


یکی به سردار بگه بسه دیگه

همه جا و همه‌ی اماکن متبرکه‌ رو زیارت کردی دیگه پاشو حاجی پاشو برو منطقه پاشو برو سر کارت بچه‌ها منتظرند دیگه مردمم با هم آشتی دادی دیگه عظمت ایران رو بیشتر و بهتر به دنیا نشون دادی پاشو بسه حاجی


پ.ن1:


اللهم إِنا لانعلم منه إِلا خیرا


پ.ن2:

نمیدونم فکر اینکه اگه این اتفاق نمیافتاد و من میتونستم چند ماه دیگه با حاج قاسم دیدار کنم و یه سری چیزهایی رو به ایشون بگم، و الان دیگه نمیشه، سخت تر هست یا سناریوهایی که ممکن هست منجر به این اتفاق شده و متاسفانه هر چندتایی که نوشتم همه چیزش با هم جور هست

حاجی خودت کمک کن به بیراهه کشیده نشم یا اگه تو بیراهه هستم، راه درست رو تشخیص بدم


من احتمالا نمی‌افتم ولی هنوز بحث مشروط شدن هست چون امتحان شنبه رو در حد پاس شدن نوشتم ممکنه معدل نمرات ترمم به حد مشروط نشدن نرسه

فقط یه بحثی هست که اگه امتحان دوشنبه‌ی هفته‌ی بعد رو کامل بشم و پروژه‌ی این درس امروز رو هم کامل بگیرم احتمالا لب مرزی مشروط نمیشم


پ.ن۱:

تموم چیزهایی که حالمو خوب می‌کنن فرسنگ‌ها ازم دورن

مثل تو


پ.ن۲:

واقعا چی شد که به این نتیجه رسیدم در حد پاس شدن بخونم و اینکه ارزشش رو داشت یا نه

باید بگم جواب سوال اول رو نمیگم و جواب سوال دوم رو نمیدونم


پ.ن۳:

خدا کند انگور ها برسند

جهان مست شود

تلوتلو بخورند خیابان ها

به شانه ی هم برسند رئیس جمهور ها و گدا ها

مرز ها مست شوند

برای لحظه ای تفنگ ها یادشان برود دریدن را

کارد ها یادشان برود بریدن را

قلم ها آتش را آتش بس بنویسند

خدا کند مستی به اشیاء سرایت کند

پنجره ها دیوار را بشکنند

وبرای چند لحظه دنیا مست شود از صلح ودوستی

عید باشد همه جا و همه وقت


پ.ن۴:

سه نفر محکوم به اعدام با گیوتین شدند؛ یک کشیش، یک وکیل دادگستری و یک فیزیکدان

در هنگام اعدام

کشیش پیش قدم شد

سرش را زیر گیوتین گذاشتند و از او سؤال شد: حرف آخرت چیست ؟

گفت : خدا … خدا…خدا

او مرا نجات خواهد داد

وقتی تیغ گیوتین را پایین آوردند، نزدیک گردن او متوقف شد

مردم تعجب کردند؛ و فریاد زدند: آزادش کنید

خدا حرفش را زده

و به این ترتیب نجات یافت

نوبت به وکیل دادگستری رسید؛ از او سؤال شد: آخرین حرفی که میخواهی بگویی چیست؟ گفت : من مثل کشیش خدا را نمیشناسم اما درباره عدالت میدانم

عدالت … عدالت …عدالت

گیوتین پایین رفت ، اما نزدیک گردنش ایستاد

مردم متعجب، گفتند : آزادش کنید، عدالت حرف خودش را زده

وکیل هم آزاد شد

آخر کار نوبت به فیزیکدان رسید

سؤال شد: آخرین حرفت را بزن

گفت :من نه کشیشم که خدا را بشناسم، و نه وکیلم که عدالت را بدانم

اما میدانم که روی طناب گیوتین گره ای است که مانع پایین آمدن تیغه میشود

با نگاه به طناب دریافتند و گره را باز کردند

تیغ بر گردن فیزیکدان فرود آمده و سر او را از تن جدا کرد

چه فرجام تلخی دارند آنان که واقعیت را میگویند و به گره ها اشاره مى کنند


پ.ن۵:

دختره نوشته بود

آخرشم منو نگرفتید، همتون رو ور می دارن می برن جنگ.

اصلا می‌فهمی جنگ یعنی چی؟؟؟؟؟؟

شما پسر خوب‌ها که همتون شهید میشید

یه عده پسر هستند که پول‌ش رو دارند از کشور فرار می‌کنند

یه عده پسر بد دیگه هم هستند که قایم میشند

یه عده پسر خوب وای شهید نشده میمونند که واسه یه عده دختر خاص هستند و به بقیه چیزی نمیرسه


پ.ن۶:

قشنگ معلومه یه عده تخمه بدست نشستن ببین ایران کجا چه خطایی می کنن سریع بکوبنش


احتمالا میرم که اولین درس افتاده م رو بعد از این همه سال درس خوندن و درس دادن و دانش آموز و دانشجوی برتر بودن,ساعت ۸ امتحان بدم و اگه استاد نمره م رو تا حد مشروطی بالا نیاره احتمالا اولین ترم مشروطی و به تبع یکسال عقب افتادن فارغ التحصیلی و زندگی رو خواهم داشت
( ́ ̀ )

 

لن یکسر و لن یحرق مرتین.

"دوباره شکسته نخواهد شد و دوباره آتش نخواهد گرفت."

 

پ.ن:

به پست

نکوهش خواص در خطبه فدکیه حضرت زهرا(س)

به نظرم یه نگاه دوباره‌ای کنیم


در جریانید که سال 61 هجری یه عده بودند به جای حضور تو صحنه ی کربلا و یاری و کمک به امام حسین ع، ترجیح دادند که درس تفسیر  قرآن یا کرسی مباحثات و . رو نگه دارند و ادله‌ی عقلی و نقلی و روایی واسه امام حسین ع می‌آورند که این کاری که قراره انجام بدی، از نظر شرعی غلط هست، تاکید میکنم به امام حسین ع میگفتند!

به نظرم نیاز هست کتاب های

"توضیح الرسائل کربلا، چطور از دل 18 هزار نامه عاشق 30 هزار قاتل ایجاد شد؟!"

و

توجیه المسائل کربلا(توجیه ها و بهانه هایی برای با حسین نبودن)

رو اگه وقت دارید مطالعه کنید

بخشی از متن کتاب رو که از پاتوق کتاب فردا رونوشت (معدل فارسی کپی، رونوشت هست) کردم و حال تایپش رو نداشتم میتونید در ادامه بخونید:

توجیهات یک دیپلمات به عباس بن علی علیهما السلام:

ما امروز در حرفه خودمان اصطلاحی داریم با عنوان (رایزنی دیپلماتیک!)

من هرچه فکر می کنم با رایزنی های دیپلماتیک می شد جلو این فاجعه را گرفت!

شوخی که نیست! سر پسر پیغمبر خدا و بهترین اعوان و انصارش بر نیزه جفا رفت و اهل بیت مظلوم و زن و بچه معصومش، چهل روز آواره سفر اسارت شدند، آن هم با آن اوصافی که می دانید و می دانیم!

آیا این هزینه کمی بود؟

آیا ارزش نداشت برای جلوگیری از این هزینه گزاف، با طرف مقابل راه می آمدیم و این قدر روی موضع خودمان پافشاری نمی کردیم؟!

فدایتان شوم: لطفاً احساسی برخورد نکنید! بیایید کمی منطقی باشیم!

یک طرف یک لشگر سی هزار نفری با پیشرفته ترین تجهیزات نظامی و با ثروت انبوه و امکانات مادی فراوان و یک طرف دیگر 72 نفر، فقط 72 نفر.

عقل چه حکم می کند؟! نه! واقعاً عقل چه حکم می کند. غیر از رایزنی و تعامل؟!

.


پ.ن:

داشتم یه سری از شعرهای عاشقانه ی ی وبلاگم رو میخوندم یکی ش این بود

خلق و خویت داعش، لبهام خاکِ سوریه

زودتر کاری بکن، قاسم سلیمانی رسید.

چقدر حال این شعر با اون موقع که گذاشته بودم تو وبلاگ متفاوت هست

کاش میشد برگردی حاج قاسم. 


پ.ن2:

نمیدونم یادتون هست یا نه و یا اصلا در جریانید، ولی سال ۹۲ طرفدارهای تو میدون ولیعصر عج شعار میدادند:

بدون هیچ دلیلی  خاک تو سر جلیلی


پ.ن3:

سه روز دیگه(8بهمن) میشه 730مین روز(یا دوسالگی) وبلاگم، خب که چی⊙﹏⊙ :|

(الانا همینقدر سرد و بی احساس هستم :/ )

{پیشنهادهاتون رو برای پست دوسالگی وبلاگم، پذیرا هستم}

با وجود اینکه میدونم تقریبا اشتباه هست ولی وجود یه نفر که به آدم انگیزه بده تا بتونه یه خرده از ناملایمت‌های مسیری که قراره انتخاب کنه رو، تحمل کنه واقعا میتونه خوب باشه

حالا اگه اون هم نشد، یه نفری باشه که پیگیر باشه و هر از چندگاهی بگه الان کجای زندگی هستی و فلان موضوع چی شد و. تا حدی میتونه نبود اون یه نفر رو جبران کنه، یه جوری زندگی رو به صورت یه پروژه که باید به یه مسئولی تحویل بدید، نگاه کنید

در هر صورت که هر دوی این ها فعلا برای من وجود نداره و حیف اون کاری که واقعا ارزشمند هست و مع‌الاسف فعلا کسی به جز من نرفته سراغش و حیف اون کاری بزرگ و مهمی که گیرِ انجام دادنِ من باشه :/

پ.ن4:

‏یه وقت زشت نباشه که

‏به هوس یه غریبه میگند عشق ورزیدن

‏ولی به دلواپسی مادر میگند گیر دادن.


پ.ن5:


أَمَّن یَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ وَمَن یَرْزُقُکُم مِّنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ أَإِلَٰهٌ مَّعَ اللَّهِ قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَکُمْ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ


[ ﺁﻳﺎ ﺁﻥ ﺷﺮﻳﻜﺎﻥ ﺍﻧﺘﺨﺎﺑﻲ ﺷﻤﺎ ﺑﻬﺘﺮﻧﺪ ] ﻳﺎ ﺁﻧﻜﻪ ﻣﺨﻠﻮﻗﺎﺕ ﺭﺍ ﻣﻰ  ﺁﻓﺮﻳﻨﺪ ، ﺁﻥ ﺎﻩ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ [ ﺲ ﺍﺯ ﻣﺮﺸﺎﻥ ] ﺑﺎﺯﻣﻰ  ﺮﺩﺍﻧﺪ ؟ ! ﻭ ﻛﻴﺴﺖ ﺁﻧﻜﻪ ﺍﺯ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻭ ﺯﻣﻴﻦ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺭﻭﺯﻱ ﻣﻰ  ﺩﻫﺪ ؟ ﺁﻳﺎ ﺑﺎ ﺧﺪﺍ ﻣﻌﺒﻮﺩﻱ ﺩﻳﺮ ﻫﺴﺖ [ ﻛﻪ ﺷﺮﻳﻚ ﺩﺭ ﻗﺪﺭﺕ ﻭ ﺭﺑﻮﺑﻴﺖ ﺍﻭ ﺑﺎﺷﺪ ؟ ]ﺑﻮ : ﺍﺮ ﺭﺍﺳﺘﻮﻳﻴﺪ ﺩﻟﻴﻞ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻴﺎﻭﺭﻳﺪ .النمل(٦٤) 


چقدر دلم می‌خواد یکی بود می‌تونستم باهاش درد و دل می‌کردم

چقدر دلم می‌خواد میشد برم بغل مامانم و چند دقیقه‌ای آروم میشدم

چقدر دلم می‌خواد راحت تصمیم‌م رو بگیرم بدون عذاب وجدان بدون حس تنها گذاشتن تو اوضاع نسبتا نامناسب

چقدر دلم می‌خواد می‌تونستم واسه چند ماه هم که شده واسه خودم زندگی کنم بدون دغدغه‌ی بقیه رو داشتن.


اون درسی بود که تو پست قبل بهش اشاره کردم گفتم احتمالا ۱۲ میده تا پاسم کنه ولی معدلم رو خراب کنه

الان دیدم ۱۱.۷۵ داده(هنوز ثبت قطعی نکرده) که هم بیافتم و هم معدلم رو خراب کنه

استاد عقده‌ای و مصداق بارز مدرک شعور نمیاره دکتر هستند

تو درخواست سامانه گلستان نوشتم براش که:

سلام

من تو امیرکبیر هم اینجوری گذروندم و اساتید محترم اونایی که من رو میشناختند بابت چیزهایی که بلد بودم و نه چیزهایی که  نوشتم نمره محاسبه می‌کردند

فقط هم یکبار بابت نمره گرفتن پیش استاد رفتم و اونم به خاطر این بود که نمره‌ی 19.7 رو تو 9.7 وارد کرده بودند که آخر ترم درست کردند

حالا هم بابت این پیام دادم که اگه احیانا فکر می‌کنید با دوباره گذروندن این درس, دانشجویی که برنامه ریزی استراتژیک شرکت نوشته و استارت‌آپ قرار بود داشته باشه و تو R&D یه سازمان bpmn نوشته, بیشتر یادمیگیره

که هیچی


بعد رفتم پیش مسئول آموزش و گفتم اینطوری شده و یه درس واسمون گذاشته ساعت ۷ونیم, من حتی خوابگاه هم بگیرم زودتر از ۸ نمیرسم و این صوبتا که گفت این رو چیده, بهش گفتم اگه هست که کاریش نمیشه کرد و داستان نمره رو هم بهش گفتم, این خانم مسئول هم زنگ زد به مسئول پژوهشکده و همه رو گفت و گفتش یه دانشجوی خوب ما به خاطر این رفتار بد و عدم انعطاف ‌‌ش نمره‌ش کم شده و . .

حالا استاد تو واتساپ پیام داده و شاکی شده که کی گزارش کار من رو داده و اعتراض داشت به کلاس؟

منم پیام دادم من بودم

معاون آموزشی دانشکده هم هست و این ترمی که داره میاد باهاش باید ۵واحد اجباری بگذرونم که احتمالا اونجا هم یه دعوا خواهیم داشت

پ.ن:

تف به مرکز المپیاد سازمان سنجش و مرکز استعداد درخشان امیرکبیر


امروز ‏پروژه‌م رو به استاد تحویل دادم, قبل اینکه شروع کنم

گفت انتظار داشتم دانشجوی ممتاز کلاس و دانشجوی امیرکبیر کامل بشه

گفتم من در حد پاس شدن برگه‌م رو نوشتم

گفت یه سری اتفاقات بوده که افتاده و اصلا هم واسم مهم نیست چی بوده و چرا اینکارا رو میکنی ولی این درس رو عمدا میندازم‌ت یا نمره‌ت رو کم میدم تا اصلاح بشی

پرسیده بود هدفت چیه

یه سری چرت و پرت گفتم

گفت اینایی که تو میگی با دیپلم هم میشد رفت سراغش فوقش کارشناسی, ارشد و دکترا بدرد این کارها نمی‌خوره

و اینکه باید چنتا مقاله‌ی انگلیسی بدی تا دکترا بتونی بگیری و.


پ.ن:

من این ترم ۳تا درس داشتم که یکیش رو۱۹, اون یکی رو ۱۵.۷۳ و این آخری رو احتمالا ۱۲ میشم


قالت: یا اَبَاالْحَسَنِ لَمْ یَبْقَ لِی اِلاّ رَمَقٌ مِنَ اَلْحَیاةِ وَ حَانَ زَمانُ الرَّحِیلِ وَالْوِداعِ فَاسْتَمِعْ کَلامِی فَاِنَّکَ لا تَسْمَعُ بَْعدَ ذلِکَ صَوْتَ فاطِمَةَ أبَداً اوُصیکَ یَا اَبَاالْحَسَنِ اَنْ لا تَنْسَانِی وَ تَزُورَنی بَعدَ مَمَاتِی؛ ای اباالحسن!

برای من لحظه ای بیش از زندگانی نمانده است و زمان کوچ و خداحافظی فرارسیده است. سخنان مرا بشنو؛ زیرا پس از این صدای فاطمه را هرگز نخواهی شنید. ای اباالحسن! تو را وصیّت می کنم که مرا فراموش نکنی و پس از وفات من همواره مرا زیارت کنی.

از وصایای خانم حضرت فاطمه زهرا س به هستی‌اش علی ع


زیارتنامه‌ی خانم حضرت فاطمه زهرا س

حدیث مفاخره خانم فاطمه زهرا س با امیرالمومنین علی ع



اون استاده بود که باهاش بحث و دعوا داشتم و نمره و این صوبتا

دیروز یه دعوای دیگه داشت باهام که این متن چی بود واسم فرستادی و رفتی این ور و اون ور پشت سر من حرف زدی و واقعا واست متاسفم که مثلا تو مذهبی هستی ولی نمیدونی نباید تهمت بزنی و .

و من از اونجا که باید خودم رو کنترل کنم و حرص نخورم (چون هم قول دادم به یه بزرگواری که واسم خیلی ارزش دارند و هم به نفع اون بیماری نیست) عذرخواهی کردم و هیچی نگفتم

دیروز که با معاون آموزشی حرف زدم در مورد تغییر استاد راهنمام و گفت نه فعلا میشه کاریش کرد و نه جایی برای راه اومدن و درست کردن ماجرا وجود داره و باید جفتتون کوتاه بیایید به خصوص توعه دانشجو چون هیچ کاری ما نمیتونیم برات انجام بدیم و سیستم آموزشی اینجوریه که اصلا قرار نیست تو دانشگاه طرف دانشجو رو بگیرند و این موضوع به ضررت هست حتی اگه حق با تو باشه

امروز اومدم باهاش حرف زدم و در مورد تزم گفتم و گفتم سوءتفاهم بوده که من دیروز بابت شکایت از شما پیش معاون آموزشی رفته بودم و داستان سر یه چیز دیگه بود

و بهش گفتم چون موضوعم در مورد مهندسی صنایع هست و قراره که با یه استاد دیگه بردارم(این استادی که میخوام باهاش بردارم TAدانشگاه امیرکبیرمون بود و چون اون موقع من هم TA بودم باهام دوست شدی و شماره ی هم رو داریم و . و بعد از چند ترم که دکتراش تموم شد به عنوان استاد چنتا دانشگاه درس میده که یکیش مدعو دانشگاه شهیدبهشتی تو یه رشته ی دیگه هست ولی ظاهرا هیئت علمی امیرکبیر هست) 

یه خرده شاکی شد که چرا وقتی اینجا استاد هست تو با یه استاد دانشگاه دیگه بر میداری و یه مقاله داد بهم گفت اینو بخون شاید باهم برداشتیم

به نظرم کار درست اینه که باید با وجود اینکه موضوعش رو دوست ندارم، صبر و ضعف استراتژیک نشون بدم و قبول کنم


در مورد بانوانی که بعد از ماجرای عاشورا زنده بودند، یک بحثی هست اینکه تمام اتفاقاتی که برای امام حسین ع افتاد، برای نزدیکان شون هم تقریبا با همون شدت و بلکه بیشتر، اتفاق افتاده

مثلا حضرت زینب س رو اگه فرض کنیم، تمامی کشته شدگان کربلا که امام حسین ع غم از دست دادنشون رو داشتند، با حضرت زینب س هم نسبت داشتند

یا مثلا حضرت ام البنین س هم همین طور

و این رسالت و بزرگی کاری که بر عهده ی خانم هایی که بعد از ماجرای عاشورا موندند رو نشون میده.

در مورد قضیه ی بخشیدن مهریه ی ایشون که به امام علی ع گفتند من همه ی مهر م رو میبخشم ولی از این به بعد من رو فاطمه صدا نزنید و این خونه فقط یک فاطمه داشت و .،  واقعا جایگاه فهم ایشون رو نشون میده

حالا تربیت دست گلی مانند حضرت عباس ع هم جای خود داره

پ.ن:

خدا رو شکر خوب هستم و فعلا مشکلی نیست ممنون از دعا هاتون


صرفا جهت یادآوری بگم که اسفندماه نزدیک هست و ما شاهد تولدهای پیش رو هستیم


5 اسفند(یا شاید هم 3اسفند) تولد "یاقوت خانم"

9اسفند تولد « :) » (وبلاگ اَبری سفید)

9 اسفند که تولد خودم هم هست

۱۵ اسفند تولد "آلاء خانم"

۱۵ اسفند تولد "جناب قدح"

25اسفند تولد"مریم خانم" (وبلاگ כنیاے یڪ انـωـاטּ چپ כست)

و جناب آقای لانتوری

و سردار سلیمانی

و آیت الله جنتی

و میرحسین

و همه‌ی آرزومندانی که دوست داشتند در این ماه متولد بشوند!

و

هست.

به عنوان کادو این خطبه‌ی امیرالمومنین علی ع در مورد «وظائف مؤمنین در دوران رواج باطل» که در کتاب «الکافی (ط - الإسلامیة)، ج‏8، ص: 387» و ترجمه‌ی اون در کتاب «بهشت کافى / ترجمه روضه کافى، ص: 439» هست رو به همه‌ی متولدین این ماه و خودم هدیه هدیه میدم.

البته به عنوان کادوی من در روز تولدم به بقیه هم میشه حسابش کرد.

(امام علی ع در این خطبه «که ارزش چند ده بار خوندن رو داره به خصوص در زمان فتنه‌ها» واقعا راه‌کارهای خوبی در جهت خروج از فتنه‌ها و تاریکی‌های عصر غیبت و زمانی که نمیتونید راه رو از بیراه تشخیص بدید، ارائه کردند، این خطبه به صورت چند بخش در نهج البلاغه هم هست اما کامل تر اون در کتاب روضه‌ی کافی(همون منبعی که من ازش این پست رو نوشتم) وجود داره)

(کادوی شما به من هم میتونه نشر اون خطبه باشه که افراد بیشتری با این خطبه‌ی امام علی ع آشنا بشوند)


السلام علیک یا فاطمه اهرا سلام الله علیها

تولد خانم فاطمه زهرا س مبارک باشه

به نظرم میشه برای بار چندم،

حدیث مفاخره خانم فاطمه زهرا س با امیرالمومنین علی ع

رو به مناسبت این روز خوند


روز مادر هم مبارک همه‌ی مامان‌ها باشه


پ.ن:

من به آغوش تو محتاج‌تر از نان شبم.


هر چقدر سعی کردم در مورد روز مادر یا در خصوص تولد خانم فاطمه‌ی زهرا س پست، بنویسم نشد.



کجا پیدا کنم دیگر شراب از این طهوراتر؟

بهشت اینجاست، اینجایی که دارم چای می نوشم


چایخانه دائمی حضرت رضا (علیه‌السلام)، واقع در صحن جامع رضوی؛ ورودی صحن کوثر افتتاح شد.


پ.ن1:

خواهم که مست ز جرعه‌ی چای حرم شوم

مستی کنم ز جام رضا(ع)، محترم شوم.


پ.ن2:

زائر شدیم از ره دور و نشسته ایم

حالا در انتظار علیک السلام همه

السلام علیک یا علی بن موسی الرضا المرتضی.


پ.ن3:

نماهنگی از مراحل ساخت و بهره برداری از نخستین چایخانه حضرت رضا(ع) در حرم مطهر رضوی واقع در صحن جامع رضوی ورودی صحن کوثر





در برگه‌های دفتر دل ثبت می‌کنم.

دلتنگ برف مشهد و باران کربلا

پ.ن:


لباس تور تن کرده درختان خیابان را

عروس برف زیبا کرده این شب‌ها خراسان را


چقدر مشهد و حرم امام‌رضا ع با برف قشنگ هست، بارونش هم قشنگ هست، آفتابش هم قشنگ هست، شب‌هاش هم قشنگ هست

کلا همه‌چیزش و همه وقتش قشنگ هست

و من چقدر دلتنگ مشهد هستم

ان‌شاءالله قسمت بشه همه‌مون بتونیم مشهد بریم

گوش شیطون کر فعلا که ظاهرا انگار می‌خواد یه اتفاق هایی بیافته که ما بتونیم مشهد بریم

پ.ن2:

چند روز هست که حس میکنم کار درست اینه که بعد ارشد بیخیال دکترا و تدریس تو دانشگاه بشم و برم تو مدرسه درس بدم

و یه چیزهایی تو مایه های مدرسه هایی که تو چهارسوق نشون میده (به نظرم این قسمتش رو اگه وقت دارید ببینید:با دست‌های خالی | علی یونسی ) درست کنم تا بلکه حداقل یه بخشی از بچه های این مملکت دردسرهای من رو نداشته باشند و از نظر تعلیم و تربیت تو سیستم غلط آموزش و پرورش ما، نابود نشوند، قاعدتا با سطح علمی من و مثلا دانشم تو بحث مدیریت آموزشی یا راه‌اندازی کسب و کار اگه برای بچه‌های ابتدایی و دبیرستان، این علم‌ها صرف بشه اتفاق‌های خوبی براشون می‌افته، هرچند که این کار احتمالا شبیه یک ترک اولی باشه ولی خب دقیق که نمیدونم شایدم نباشه.

به این مسئله که کلا بیخیال دکترای دانشگاه امیرکبیر یا اپلای یا.، بشم و برم فردوسی مشهد درس بخونم و بعدش همونجا هیئت علمی بشم هم فکر کردم و میکنم اینجوری به امام رضا ع بیشتر نزدیک هستم.

حتی طرحش رو ریختم کلا خونوادگی نقل مکان کنیم بریم مشهد زندگی کنیم و مقدماتش رو تا حدی فعلا پایلوت فراهم کردم تا ببینیم بعدا چی میشه

به مناسبت روز مادر تصمیم گرفتم که کادو رو عید به مامان، بدم و حدودای سال تحویل تا 2فروردین، بریم مشهد

حدود 57%هزینه رو من با پول قرارداد پروژه‌ای که تابستون داشتم، دادم و مابقی رو مامان گفت از اونجا که این مرکز مسافرتی با آموزش و پرورش قرارداد داره و این حق‌مون هست که ازش استفاده کنیم، به عنوان کادوی روز مرد بگو بقیه‌ی هزینه از فیش حقوقِ‌من کم بشه

البته طبق قرارداد اون مرکز، 20% رو نقد باید میگرفتند ولی خب گفتم بیشتر بگیرند که کمتر از فیش حقوقی مامان کم بشه 

ان‌شاءالله دعا گوی شما هم خواهیم بود

یادش بخیر قدیم‌ها تا حدود 9سالگیِ من، سال تحویل با مامان بزرگ(عزیز) و بابابزرگ، مشهد بودیم، یه جورایی انگار شبیه نذر بود برای بچه/نوه‌ای که من باشم

به دلایلی دیگه نشد که اونطوری باشه ولی خب انگار قرار هست 99 چیزهای دیگه‌ای رقم بخوره البته بدون عزیز و بابابزرگ

داشتم در مورد یه بزرگواری حرف میزدم و گفتم احتمالا تو مشهد مامان بتونند هماهنگ کنند با همدیگه دیدار داشته باشند و نزدیک بود ماجرای وبلاگ داشتنم لو بره که بخیر گذشت!‍♂️

اینم بگم که در خصوص رفتن به شرکت های زیر مجموعه‌ی آستان قدس تو مشهد، هم جست و جو کردم و مهندس صنایعی که میخواهند، باید متاهل باشه، نه رزومه‌ی قوی و نه مثلا مدرک از فلان دانشگاه یا داشتن طرح و فقط تو شرایطش نوشته بود باید متاهل باشه

حالا مثلا تو بحث  مانیتورینگ و یا مثلا مهندس مکانیک و . متاهل بودن، جزو شرطش نبود و مثلا تخصص خاص رو نوشته بودند ولی جلوی مهندس صنایع نوشته بودند متاهل باید باشه، البته فعلا ثبت نام برای فرستادن رزومه ندارند :/

پیشاپیش تولد حضرت فاطمه س و روز مادر مبارک باشه و ان‌شاءالله بتونیم همه‌مون یه کادوی خوب از این خاندان بگیریم



اللهُمَّ صَلِّ عَلَی عَلِیِّ بْنِ مُوسَی الرِّضَا الْمُرْتَضَی الْإِمَامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ وَ حُجَّتِکَ عَلَی مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَی الصِّدِّیقِ الشَّهِیدِ صَلاةً کَثِیرَةً تَامَّةً زَاکِیَةً مُتَوَاصِلَةً مُتَوَاتِرَةً مُتَرَادِفَةً کَأَفْضَلِ مَا صَلَّیْتَ عَلَی أَحَدٍ مِنْ أَوْلِیَائِکَ


باز هم دربدر شب شدم ای نور سلام

باز هم زائرتان نیستم از دور سلام


با زبانی که به ذکرت شده مامور سلام

به سلیمان برسد از طرف مور سلام



پ.ن:

باران و برف و باد و زمستان بهانه اند

این شهر را نبودن تو سرد می کند.


یا رآدَّ یُوسُفَ عَلى یَعْقُوبَ

اى که یوسف را به یعقوب برگرداندى

یا کاشِفَ ضُرِّ اَیُّوبَ

اى که ایوب را از گرفتارى نجات بخشیدى

یا غافِرَ ذَنْبِ داوُدَ

اى آمرزنده خطاى داود.

اللهم عجل لولیک الفرج


پ.ن2:

لیلة الرغائب، و شب تولدم چیو آرزو کنم که برآورده شدن بلد باشه؟


اَللّهُمَّ اَدْخِلْ عَلی اَهْلِ الْقُبُورِ السُّرُورَ

خدایا بفرست بر خفتگان در گور نشاط و سرور


اَللّهُمَّ اَغْنِ کُلَّ فَقیرٍ

خدایا دارا کن هر نداری را


اَللّهُمَّ اَشْبِعْ کُلَّ جایِعٍ

خدایا سیر کن هر گرسنه ای را


اَللّهُمَّ اکْسُ کُلَّ عُرْیانٍ

خدایا بپوشان هر را


اَللّهُمَّ اقْضِ دَیْنَ کُلِّ مَدینٍ

خدایا ادا کن قرض هر قرضداری را


اَللّهُمَّ فَرِّجْ عَنْ کُلِّ مَکْرُوبٍ

خدایا بگشا اندوه هر غمزده را


اَللّهُمَّ رُدَّ کُلَّ غَریبٍ

خدایا به وطن بازگردان هر دور از وطنی را


اَللّهُمَّ فُکَّ کُلَّ اَسیرٍ

خدایا آزاد کن هر اسیری را


 اَللّهُمَّ اَصْلِحْ کُلَّ فاسِدٍ مِنْ اُمُورِ الْمُسْلِمینَ

خدایا اصلاح کن هر فسادی را از کار مسلمین


اَللّهُمَّ اشْفِ کُلَّ مَریضٍ

 خدایا درمان کن هر بیماری را


اَللّهُمَّ سُدَّ فَقْرَنا بِغِناکَ

خدایا ببند رخنه فقر ما را به وسیله دارائی خود


اَللّهُمَّ غَیِّرْ سُوءَ حالِنا بِحُسْنِ حالِکَ

خدایا بدی حال ما را بخوبی حال خودت مبدل کن


اَللّهُمَّ اقْضِ عَنَّا الدَّیْنَ وَاَغْنِنا مِنَ الْفَقْرِ

 خدایا ادا کن از ما قرض و بدهیمان را و بی نیازمان کن از نداری


اِنَّکَ عَلی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ

که راستی تو بر هر چیز توانائی.


یادم هست یک مکالمه‌ای بود که از یک بزرگی پرسیده بودند، این دعا که همش اشاره به «همه» داره، اصلا قابلیت برآورده شدن داره یا نه؟

در جواب گفته بودند که اولا آخر دعا وقتی میگیم «علی کل شی قدیر» یعنی باید ایمان داشته باشی که خدا میتونه

و ثانیا بله، در زمان ظهور این اتفاق‌ها میافته و اساسا این دعا یک جورایی دعا برای ظهور هست.



دعای مشلول، از اون دعاهایی هست که من تازه باهاش آشنا شدم

در وصف این دعا همین بس که این دعا برای اولین بار توسط امام علی ع گفته شده و امام حسین ع اونو نوشتند

ماجرای این دعا رو میتونید از لینک زیر بخونید:

داستان دعای مشلول

متن این دعا را هم از لینک زیر میتونید بخونید:

دعای مشلول 


فرازهایی از دعای ابوحمزه ثمالی هست که توسط ❤سید حسن نصرالله❤ خونده شده

فیلم‌ش جاهای دیگه هم هست ولی ترجمه و زیرنویس‌ش رو خودم تو این چند روز انجام دادم و یکی از دلایلی که به وبلاگ سر نزدم، ساختن این کلیپ بود:)

 

تولد اونایی که این چند روز گذشته تولدشون بود، مبارک باشه

تولد اونایی که چند روز آینده تولدشون هست، مبارک باشه

میلاد امام محمد باقر ع هم مبارکمون باشه


 

قمرے کرده بہ دستــ قمرے جلوه گری

چہ مبارک پدری و چہ مبارک پسرے!

میلاد امام جواد ع مبارک باشه

پ.ن1:

تولدتون آلاء خانم و (جناب قدح:/) هم مبارک باشه


پ.ن2:

اون دو تا تخم کبوتری که تو تصویر هستند، فرزندخونده‌های من، تو روزهای قرنطینه‌ی خونگی هستند

اون یکی تصویر هم عشون هست

این لونه چند سالی هست که تو تراس خونه‌ی ما (تراس خونه‌مون تو اتاق من هست) نصب هست، قبلا یکی دیگه بود ولی گربه اومد و خرابش کرد، این یکی رو گذاشتیم

این سومین کبوتری هست که تخم گذاری کرده(در مجموع خونه قبلی مون)

جوجه مون که در اومد عکس ش رو میذاریم:)

 



پ.ن3:

نظرم این بود که این چند وقت که خونه هستیم، بشینیم خونوادگی یه کتاب صوتی درست کنیم با صدای خودمون که تو مجمع خونواده، تصویب نشد.

ولی خب ایده‌ی قشنگی هست که بشینیم یه کتاب رو دور هم بخونیم و ضبط کنیم یادگاری این روزها بمونه


پ.ن4:

فیلم Five Feet Apart رو قبلا پیش‌ها دیده بودم یادمه خیلی بشدت قشنگ بود و البته یه خرده غم انگیز، جزئیاتش رو یادم نیست ولی یادمه میشه از توش فهمید که چجوری با حفظ فاصله‌ی مناسب (۵ فیت) میشه آدم‌ها رو دوست داشت و حتی عاشق شد.

کلیتش مربوط به یه سری نوجوون مبتلا به بیماری تنفسی (اگه اشتباه نکنم) هست که تو یک بیمارستان با همدیگه تعامل میکنند اما به دلیل شرایط خاص بیماری‌شون مجبورند که هنگام صحبت با همدیگه، فاصله‌ی مشخصی رو رعایت کنند و…

فیلم رو میتونید از اینجا دانلود کنید


 

 گفتیم حرم به داد مردم برسد

گفتند حرم ردّ صلاحیت شد.

پ.ن:

 

در گردش چشم تو گُمم، باور کن

انگشت نمای مردُمم، باور کن

 

عشق تو شیوع کرده در شهرِ دلم.

چشمت کرونا و من قمم، باور کن!

(خدایا یه دونه از اینا نداده، ما رو از دنیا نبر، آمین!)

 

پ.ن:

 (عطایی-هر کسی که توی دنیا رسیده به جایی.)

حبل المتین‌ه

یَعسوبُ الدّین‌ه (یعسوب در لغت به معنای، امیر و ملکه زنبور عسل است، همچنین به معنای بزرگ، سید و جلودار قوم نیز آمده است. پیامبر اکرم ص حضرت علی ع را یعسوب دین و مؤمنان خوانده‌اند، زیرا همان‌گونه که ملکه زنبور عسل جلودار، رئیس و امیر زنبورها است، امیرالمومنین نیز جلودار مؤمنین و دین است)

خوشگل ترین اسمش امیرالمومنینه.

علی یا حیدر حیدر حیدر

 

 

 

 

عیدتون مبارک
عیدمون مبارک
روز پدر مبارک باشه
به سلامتی و عیدی گرفتنی از امام علی ع ان شاءالله

آنقدر نگذاشتی ببوسمت که بوسیدن را هم ممنوع کردند!

و حالا هم نفس‌هامان به شماره افتاده، مثل عشق سال‌های وبا!

لعنت به تو،

لعنت به من،

لعنت به همه‌ی ما!

بخاطر همه‌ی بوسه‌هایی که از هم دریغ کردیم.
اگر زنده ماندی از طرف من به تمام مردم دنیا بگو:
تا می‌توانید همدیگر را ببوسید!
نسل ما همه مُردند در عصر یخبندان!

عصری که بوسیدن، حکم جام شوکران را داشت و چکاندن ماشه در دهان خویش!
به همه‌ی دنیا بگو ما را نامهربانی‌ها کشت نه جنگ‌های صلیبی و نه طاعون و نه سل و نه کرونا

 

پ.ن:

(آهنگ بغلم کن- توکا)

 

 

گریه کردیم، دو تا شعله ی خاموش شده

گریه کردیم، دو آهنگ فراموش شده

 

پر کشیدیدم بدون پرِ زخمی با هم

عشق بازیِ دوتا کفتر زخمی با هم

 

مرگ پشت سرمان بود،نمی دانستیم

بوسه ی آخرمان بود، نمی دانستیم …!

 

زندگی حسرت یک شادی معمولی بود

زندگی چرخش تنهایی و بی پولی بود

 

زخم ،سهم تنمان بود ،نمی ترسیدیم

زندگی دشمنمان بود ،نمی ترسیدیم

 

شعر من مزه ی خاکستر و الکل می داد

شعر، من را وسط زندگی ات هل می داد

 

شعر من بین تن زخمی مان پل می شد

بیت اول گره روسری ات شل می شد

 

بیت تا بیت فقط فاصله کم می کردی

شعر می خواندم و محکم بغلم می کردی…

 

پیِ تاراندن غم های جدیدم بودی

نگران من و موهای سپیدم بودی

 

نگران بودی ، یک مصرع غمگین بشوم

زندگی لج کند و پیرتر از این بشوم

 

نگران بودی اندوه تو خاکم بکند

نگران بودی سیگار هلاکم بکند

 

نگران بودی این فرصت ِ کم را بُکُشم

نگران بودی یک روز خودم را بُکُشم

 

آه … بدرود گل یخ زده ی بی کس من

آه بدرود زن کوچک دلواپس من …

 

بغلم کن غمِ در زخم ، شناور شده ام

بغلم کن گل بی طاقت پرپر شده ام

 

بغلم کن که جهان کوچک و غمگین نشود

بغلم کن که خدا دورتر از این نشود

 

مرگ را آخر هر قافیه تمرین نکنم

مردم شهر تو را ،بعد تو نفرین نکنم

 

کاش این نعش به تقدیر خودش تن بدهد

کاش این شعر به من جرات مردن بدهد…

حامد ابراهیم پور

پ.ن:

والله که شهر بی تو مرا حبس می‌شود
آوارگی و کوه و بیابانم آرزوست.
مولانا

 

 


 

حوّل حالَنا بظُهور الحجّة⁦

 

پ.ن:

یه بخشی از خطبه‌ی ۱۶۶ نهج البلاغه هست که خیلی وقت هست بهش فکر می‌کنم و اصلا نمی‌فهمم

شما ببینید اگه چیزی سر در میارید، یا جایی خوندید، بهم بگید واقعا ممنون میشم:

 

«.کقَیْضِ بَیْضٍ فِی أَدَاحٍ یَُ کسْرُهَا وِزْراً وَ یُخْرِجُ حِضَانُهَا شَرّاً.

 

.همانند تخم افعى در لانه پرندگان نباشید که شکستن آن گناه و نگهداشتن آن شر و زیانبار است. (بجاى جوجه، مارى از آن بیرون مى آید).»

نظرات باز هست که بقیه هم بتونند از صحبت شما در مورد این بخش از خطبه، استفاده کنند.

 

 

پ.ن:

ممنون میشم که نکاتی که به چشمتون اومده که من باید اصلاح شون کنم رو بهم بگید (ترجیحا خصوصی پیام بدید که نظرات بقیه رو هم بتونم بفهمم)

(منظورم تو زندگی م هست و بحث ساختار وبلاگ نیست)

پ.ن:

عیدتون مبارک باشه، ان‌شاءالله که سال خوبی در انتظار همه‌مون باشه و سال خوبی رو بسازیم

 

 


 

 




ســــــــــــــــلام حضرت دلبر

ســـــــــــــــلام قرص قمر

زمیــــــن که لطفی ندارد

از آسمان چه خبر؟

پ.ن:

این دردها درمان ندارد غیر وصلت


پ.ن:

گر هیچ مرا در دل تو جاست بگو

گر هســــت بگـــــــو

نیســــت بگو.

مولانا


پ.ن:

اگه داستان کرونا اتفاق نمیافتاد، امروز بلیط داشتیم که خونوادگی بریم مشهد و سال تحویل رو اونجا باشیم

باز هم دربدر شب شدم ای نور سلام

باز هم زائرتان نیستم از دور سلام


اللهُمَّ صَلِّ عَلَی عَلِیِّ بْنِ مُوسَی الرِّضَا الْمُرْتَضَی الْإِمَامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ وَ حُجَّتِکَ عَلَی مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَی الصِّدِّیقِ الشَّهِیدِ صَلاةً کَثِیرَةً تَامَّةً زَاکِیَةً مُتَوَاصِلَةً مُتَوَاتِرَةً مُتَرَادِفَةً کَأَفْضَلِ مَا صَلَّیْتَ عَلَی أَحَدٍ مِنْ أَوْلِیَائِکَ


  

  


این ها گل های تو اتاق من (بالا سمت راست) و تو تراس خونه‌ی ما (که تراس هم تو اتاق من هست) هستند

اون طرح گلخونه‌ی خونگی رو تو این چند روز اخیر درست کردیم(دقیق بگم، دیشب تموم شد) و حاصل روزهای قرنطینه هست!

اون توت فرنگی بالا سمت چپ هم اگه دقت کنید گل داده(البته تک گل برگش سفید شده و بقیه سبز هستند)

پ.ن:

فعلا محصولاتمون:

بادمجون، گوجه فرنگی، ترب، گندم، توت فرنگی هست و بقیه گل‌های تزئینی هستند


بسم‎‌ الله الرحمن الرحیم

سپاس خدای را که نعمت‌ها فراوان بر ما ارزانی داشت و فراوان شکر که در عصر خمینی (ره) حیاتمان قرار داد، همه پدران و مادران ما در آرزوی این دوران بودند و ندیدند اما ما دیدیم.

دوران احیای اسلام عزیز و عزتمندی ملت‌های مسلمان، مقاومت مجاهدان سپاه اسلام، عصر تحول و شکوه و عظمت در جهان اسلام، عصر بیداری ملت‌ها، عصر زوال طاغوت‌ها، عصر فروپاشی قدرت‌های استکباری و عصر برگشتن به خویشتن.

خدا را هزاران شکر به خاطر نعمت‌هایش، نعمت زندگی در هشت سال دفاع مقدس، زندگی با مجاهدینی که محبوب خدا بودند و میهمان خدا شده‌اند.

زندگی در کنار ملتی که خوش درخشیدند و در مقابل همه توطئه‌ها و فشارهای سنگین دشمنان تسلیم نشدند و مدل شدند، نمونه شدند در بین ملت‌ها که سرآمد همه آنها پدران، مادران، همسران و فرزندان شهیدان گرانقدر ما هستند.

چه افتخاری بالاتر از آنکه آزادگان ما و جانبازان ما و خانواده مقاومشان صبر را شرمنده کردند و ۱۰ سال در اردوگاه‌های حزب بعث صفحه زرین بر تاریخ این ملت نگاشتند. جانبازان ما با تحمل دردهای فراوان حجت را بر ما تمام کردند که باید مقاومت را ادامه داد.

خدای بزرگ را شکر به خاطر نعمت‌ برخورداری از ولایت، ولایت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (ع).

مگر می‌توان از نعمت بزرگی که خدای مهربان به ما داده برآییم. نعمت ولایت فقیه، امام بزرگوارمان، آن پیر جمارانی؛ نعمت جانشین خلف آن، علی زمانمان که ادامه‌دهنده همان راه و کاروان انقلاب را چه مدبرانه و زیبا از همه گردنه‌ها و کمین‎ها عبور می‎دهد اما نه، باید بیش از این شاکر باشیم نه زبانی، بلکه عملی مثل شهیدانمان لبیک بگوییم.

بنده حقیر، حسین همدانی، شاگرد تنبل دفاع مقدس اعتراف می‎کنم که وظایف خودم را به خوبی انجام ندادم و بعضی موقع‎ها این نفس سرکش سراغ من می‎آمد و مرا گول می‎زد، وسوسه می‎شدم، نق می‎زدم، در درونم اعتراض ایجاد می‌شد اما خدا مرا کمک می‌کرد، متوجه می‌شدم، پشیمان می‌شدم، توبه می‌کردم و از خدا طلب عفو و بخشش می‌کردم و مرا می‌پذیرفت و این اواخر هم خیلی دلم هوای رفتن کرده بود.

خدا کند که در موقع جان دادن راضی باشد خدای مهربان و خودم به رحمت او امیدوار هستم نه به عملکرد خودم.

از همه دوستان و آشنایان حلالیت می‎طلبم، از امام و مولایم حضرت آیت‌الله‎العظمی سیدعلی ‌ای (مدظله‌العالی) که نتوانستم سرباز خوبی باشم عذرخواهی و کوتاهی مرا ان‌شاالله به لطف و بزرگواری خودشان ببخشند.

از خانواده شهیدان، جانبازان و آزادگان همیشه شرمنده بودم که نمی‌توانستم خدمتگزار خوبی باشم؛ مرا حلال کنند.

تشکر دارم از همسر عزیزم که همسنگر و همراه خوبی بودند، خداوند ان‌شاالله این عمل شما را ذخیره آخرت قرار دهد و اما سفارش می‌کنم مثل گذشته بدهکار به انقلاب و نظام باشی نه طلبکار. قانع باش در مقابل کمبودها یا کم‎مهری‌ها صبر داشته باش و مراقب باش فضاسازان تو را ناسپاس نکنند، عشق به ولایت فقیه و اطاعت کامل از ایشان سعادتمندی دنیا و آخرت را دارد.

فرزندانم را سفارش می‌کنم و تأکید بر حفظ ارزش‌های اسلام عزیز و نظام مقدس جمهوری اسلامی که با حفظ ارزش‌هایش می‌توانند تأثیرگذار و مدل و الگو باشند، حجاب برتر بر شما واجب است رضایت پدر پیر شما با حفظ ارزش‌هاست. سعادتمندی و عاقبت به خیری شما را از خدای مهربان خواستارم.

برای خواهرانم و برادرم و فرزندان عزیزشان آرزوی سعادتمندی دارم، بسیار دوستان خوبی داشتم که یکایک آنها و زندگی با آنها همیشه در ذهن و خاطراتم ماندگار است و به این دوستی مفتخر هستم.

از همه آشنایان و دوستان می‌خواهم در صورت امکان یک روز برایم نماز و روزه به جای آورند؛ اگر ان‌شاالله در آن عالم دیگر باز هم در کنار شما عزیزان باشم، جبران کنم!

هیچگونه بدهی ندارم و به کسی هم بدهکار نیستم، اما اگر کسی طلبکار بود بدهی را بدهید شاید یادم رفته باشد، به امید رحمت خدایم، خداحافظی با شما و طلب مغفرت بنده گنهکار حسین همدانی.

۲۸ شهریور ماه ۱۳۹۴

منبع| تسنیم

پ.ن:

چیزی که باعث میشه من سردار همدانی رو یه خرده بیشتر از بقیه‌ی سرداران شهید دیگه (اسم نمی‌برم حاشیه درست نشه!) دوست داشته باشم، عظمت و بزرگی در عین دست یافتنی بودنشون هست، بقیه‌ی سرداران رو جوری معرفی کردند که بشدت وجه عرفانی دارند و انگار با روتوش به مردم معرفی شدند ولی سردار همدانی رو به خاطر احتمالا یه سری مسائل، کاری نداشتند و شاید تو بعضی از مسائل قصد داشتند ایشون رو تخریب کنند ولی همین کار نداشتن باعث شده که خیلی مردمی و قابل دست یافتنی باشند و خیلی صاف و به معنای واقعی کلمه از «مردم» بودن ایشون معلوم باشه و صد البته «مَن کانَ یُریدُ العِزَّةَ فَلِلَّهِ العِزَّةُ جَمیعًا»

اینکه برای یک جوون انقلابی اختلاف سلیقه پیش بیاد، تنبلی کنه، نق بزنه، بعضی موقع‌ها دلیل بعضی کارها رو نفهمه با وصیت‌نامه خوندن خیلی از سرداران شهید، شبیه یک گناه غیر قابل قبول نمود پیدا میکنه ولی تو این وصیت‌نامه اینجوری نبود.

پ.ن:

هر چی گشتم به جز یک نماهنگ، آهنگ دیگه‌ای که در مورد سردار همدانی ساخته باشه پیدا نکردم، اگه چیزی بود بهم معرفی کنید



وقد بعثک الله لی و کأنی اتذوق شیئاً من الجنة

و خدا تو را برایم فرستاد که گویی چیزی از بهشت را چشیده‌ام

پ.ن:

چنتا سخنرانی خوب:

1.آیا می دانیم هر نفر اختصاصاً و شبانه روزی یک امام دارد؟

http://www.hkashani.com/?p=10566


2.آسیب شناسی؛ چرا ما منتظر نیستیم و در تب انتظار نمی سوزیم؟

http://www.hkashani.com/?p=7774


3.امام زمان ارواحنا فداه هنگام ظهور چگونه خود را معرفی می کند؟

http://www.hkashani.com/?p=9274


4.کرونا؛ عقایدِ ما و مجالسِ دینی

http://www.hkashani.com/?p=11680


 

 

در ارتش چشمان تو جاوید الاثر بود

هم عاشق آرامش و هم اهل خطر بود .

 

هر لحظه به دنبال تو تا حادثه آمد

زن بود ولی همسفرت مرد سفر بود

 سارا صابر

پ.ن:

سید عباس ، دبیرکل سابق حزب الله لبنان، هستند و همسرشون

چقدر من این خونواده رو دوست دارم❤

با هم بودند، با هم زندگی کردند و آخر هم با هم شهید شدند.

 

«.اون شب بیدار بودیم. مادرم توی اتاق نشیمن نشسته بود به بابام گفت سید هر جا بری من باهاتم، اون دنیا هم حوری توام. برای من کاملا معلوم شد یه چیزی هست که اونا میدونن»

۲۷ دی ماه سال ۱۳۷۰  سیدعباس پس از سخنرانی در مراسم هشتمین سالگرد شهادت شیخ راغب حرب، به همراه همسرش «ام یاسر» و فرزند خردسالش «حسین»، با شلیک موشک هلیکوپتر اسراییلی به خودروشون، در سن چهل سالگی به شهادت رسیدند.

کتاب هم قسم (زندگی ام یاسر، همسر سیدعباس | انتشارات آستان قدس)

مستند زیتون تلخ

مستند زندگی خوب، مرگ خوب

و سریال الغالبون2

در مورد ایشون هست.

 

مستند زیتون تلخ

مستند زندگی خوب، مرگ خوب (دانلود رایگان از سرور راسخون، خرید مستند از سینمامارکت)

سریال الغالبون2 (تلوبیون ، سایت زهرا_مدیا)

 

پ.ن:

(یکی از دعاهای قبلا پیش‌هام این بود که اگه یه روزی قرار باشه ازدواج کنم، یه همچین خانمی که پایه‌ی همه‌ی ایدوئولوژی‌های فکری‌م باشه، نصیبم بشه، البته تاکید میکنم که این دعا واسه قبلا پیش‌ها بود، اون موقع که به ازدواج هم، فکر میکردم.)

بخشی از صحبت‌های دختر سید عباس در مورد پدر و مادرشون:

مادرم در مرحله تاسیس حزب‌الله لبنان بهترین پشتیبان پدرم بود و منزلمان را پایگاهی برای مقاومت کرده بود؛ هرگاه شهیدی به درجه رفیع شهادت می‌رسید، او نخستین کسی بود که در تشییع‌اش حاضر می‌شد و به خانواده آن شهید تسلیت می‌گفت.

مادرم همیشه آرزوی شهادت در کنار پدرم را داشت؛ پدرم نیز دعا می‌کردند که به‌صورت اربااربا به شهادت برسند؛  اطرافیانمان به ام یاسر می‌گفتند اگر شما هر دو از این دنیا بروید، چه کسی تکفل فرزندانتان را قبول می‌کند؟؛ مادرم در جوابشان می‌گفت که خداوند کفیل فرزندان من است.

سرانجام پدر و مادرم به آرزوی خود رسیدند و در کنار یکدیگر و به‌صورت اربااربا به شهادت رسیدند؛ ام یاسر و سیدعباس در کنار برادرم در ماشین بودند که موشک‌های رژیم صهیونیستی به ماشین اصابت می‌کند و آن‌ها به شهادت می‌رسند. (منبع دفاع‌پرس)

پ.ن:

پیرو پ.ن بالا بگم که یه جا خونده بودم، حاج حسین همدانی و همسرشون هم با هم دیگه خیلی خوب بودند (منبع‌ش رو یادم نیست)

کتاب خداحافظ سالار هم که احتمالا می‌دونید در مورد بخشی از خاطرات همسر ایشون هست

(الان دیدم که طاقچه تخفیف 50% گذاشته که میتونید کتاب رو بخرید کنید| لینک )

به نظرم در مورد شهید حاج حسین همدانی، ابووهب، انقدری که باید، کاری انجام نشد، نمیدونم شاید سرِ ماجرایِ 88 باشه یا چیز دیگه ولی در هر صورت در مورد این نابغه‌یِ جنگ‌های نامنظم و کسی که مسئولیت امنیت حرم حضرت زینب (س)، سازماندهی و برنامه‌ریزی ارتش سوریه و تشکیل بسیج مردمی سوریه رو بر عهده داشت، باید بیشتر از یه مستند ابووهب کار می‌شد.

 



کتاب افسانه‌های ایرانی رو من حدودا یک ماه پیش باهاش آشنا شدم، دنبال این کتاب بودم که واسه داداشم بخرم که با هم بخونیم ولی نمیدونیم چی شد که نشد!

تا اینکه چند وقت پیش‌ها دیدم فایل صوتی-رادیویی ش تو ایران صدا هست

خونوادگی گوش داده بودیم، به نظرم عالی بود حالا بد نیست چند قسمتش رو شما هم گوش بدید

افسانه‌های ایرانی| ایران صدا

 




.عَزیزٌ عَلَیَّ اَنْ اَرَی الْخَلْقَ وَلا تُری، وَلا اَسْمَعُ لَکَ حَسیساً وَلا نَجْوی.

.برای من اینکه مردم را ببینم و تو را نبینم و از تو صدایی و نجوایی نشنوم سخت است.


یَوْمُ النَّیْرُوزِ هُوَ الْیَوْمُ الَّذِی یَظْهَرُ فِیهِ قَائِمُنَا أَهْلَ الْبَیْتِ وَ وُلَاةَ الْأَمْرِ وَ یُظْفِرُهُ اللَّهُ تَعَالَى بِالدَّجَّالِ فَیَصْلِبُهُ عَلَى کُنَاسَةِ الْکُوفَةِ وَ مَا مِنْ یَوْمِ نَیْرُوزٍ إِلَّا وَ نَحْنُ نَتَوَقَّعُ فِیهِ الْفَرَجَ لِأَنَّهُ مِنْ أَیَّامِنَا حَفِظَتْهُ الْفُرْسُ وَ ضَیَّعْتُمُوه‏.

 امام صادق علیه السلام:

نوروز روزى است که قائم از ما اهل بیت و والیان امر در آن ظاهر میشود و خداوند تعالى او را بر دجال پیروز میگرداند، پس او را بر کناسه کوفه به دار می آویزد و هیچ نوروزى نیست مگر اینکه ما منتظر فرج در آن هستیم چون که آن از روزهاى ما است، فارسیان آن را حفظ کرده اند و شما به آن بى توجهى کرده اید.

بحار الأنوار ، علامه مجلسی ج ‏52 ص 308 همان، ج ‏56، ص 92؛زاد المعاد، علامه مجلسی، ص 326


عید نوروز و عید مبعث و اعیاد شعبانیه که در پیش هست هم، برای همه‌مون مبارک و پربرکت باشه


حاج آقا حامد کاشانی تو یه سخنرانی نقل به مضمون میگفتند که:

«اگه می‌خوایید دعا کنید، حتما تو دعاهاتون بخواید که امام زمان عج براتون دعا کنند، چون اولا خدا، مسئولیتِ اجابتِ دعاها رو بر عهده‌ی امامِ هر عصری گذاشته و ثانیا امام بهترین‌ها رو برای هر فرد می‌خواد و بخیل هم نیست و اگه به عهده‌ی ایشون بذارید، قطعا بهترین‌ها نصیب‌تون میشه.»

ان‌شاءالله که امام زمان عج برامون دعا کنند.

«صوتِ اون سخنرانی رو میتونید از اینجا دانلود کنید:آیا می دانیم هر نفر اختصاصاً و شبانه روزی یک امام دارد؟»

پ.ن:

یک نکته‌ای که تو پیام نوروزی رهبری بود و واقعا دوستش داشتم:

 به حضرت بقیه‌الله عرض میکنیم کشور خودش را، به ساحل نجات برساند


پ.ن:

چه احوال قشنگی داره قلبم

توآغوشت به آزادی اسیرم


چه احساسی ازاین بهتر واسه من

که دستای تو رو عیدی بگیرم.

سمانه نوریان

پ.ن:

صبح که تلفنی به مامان بزرگم(اون یکی مامان بابابزرگم که بهش میگم عزیز بابلی، همونی که چند سالی هست مسئولیت پذیرایی از مهمون‌هاشون گردن من هست و بزرگ اون روستا محسوب میشند و خاطرات پذیرایی کردن از مهمون‌ها رو مینوشتم) (منظورم عزیز و بابابزرگ نیستند!) زنگ زدیم، گفت که دیشب همش فکر میکردم الان

«مِ پِسِر» (پِسّرِ من، منظورش من بودم) میاد و سفره رو میچینه که آخرِ شب یادم اومد که شما نباید بیایید و خودم باید تنهایی سفره بذارم

خدا به همه‌مون صبر بده و با وجود اینکه پیش بزرگترهای فامیل حضوری نرفتیم، دعای خیرشون همیشه کنارمون باشه، آمین

پ.ن:

از پست قبل لذت بردید، به خصوص اون بخش کلیک نکن؟؟؟

حوّل حالَنا بظُهور الحجّة⁦


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

تولید محصولات پرک و گرانول بازیافتی مدیریت ارتباطات اجتماعی باطری ماشن تدریس خصوصی در تهران، کرج، اصفهان و کل ایران مدرسین تدریس خصوصی برداشت نامحدود از مانی بردز سرزمین فیلم آوای دخترونه